چرا آمریکا قاسم سلیمانی را کشت؟
آمریکا میگوید تروریست شماره یک جهان را کشتهایم و حالا هم آمادهایم به هرگونه تهدید جمهوری اسلامی قاطعانه پاسخ دهیم. به هلاکت رسیدن قاسم سلیمانی ضربه بزرگی به رژیم ایران محسوب میشود و رهبر جمهوری اسلامی در شوک بیسابقهای قرار دارد. پرسش این است که چرا آمریکا نقطه پایانی بر زندگی سلیمانی گذاشت و پیامدهای عملیات «آذرخش کبود» چیست؟
به گزارش «شبکه آزادی» فرمانده آنچه جمهوری اسلامی «محور مقاومت» میخواند با حمله پهپادی ارتش آمریکا در بغداد از میان برداشته شد. یار غار او یعنی ابومهدی مهندس، فرمانده حشد الشعبی نیز در عملیاتی که «آذرخش کبود» نام داشت، به هلاکت رسید.
مردم میپرسند اگر آمریکا میتوانست قاسم سلیمانی را از پا دربیاورد، چرا پیشازاین، دست به چنین اقدامی نزد؟ به ویژه اینکه این ژنرال کارکشته دردسرهای زیادی را برای آمریکا در منطقه به وجود میآورد و عامل ترور صدها نیروی آمریکایی بوده است.
سلیمانی اگرچه در سالهای اخیر به عنوان یک مشکل جدی برای آمریکاییها در منطقه مطرح بود؛ اما هیچگاه به انداز ماههای اخیر در عراق دردسرآفرینی نکرده بود. سلیمانی در یکی دو سال اخیر برای ارتش آمریکا از یک مشکل جدی تبدیل به یک بحران خطرناک شده بود و ضرورت داشت که دیگر وجود نداشته باشد.
او همچنین کسی بود که مانع به ثمر نشستن تظاهرات مردم عراق بود و حتی گفته بود «ما راه سرکوب اعتراضهای مردم عراق را بلدیم؛ چراکه در ایران آن را امتحان کردهایم.» شاید در نبود این فرمانده سرکوبگر، عراقیهای معترض کار راحتتری را در پیش داشته باشند.
جمهوری اسلامی با ماجراجوییهای اخیر اعتمادبهنفس کاذبی پیدا کرده بود و گمان میکرد آمریکا به مانند ماجرای سرنگونی پهپاد، حمله به آرامکو و حمله به کشتیها در خلیجفارس، سکوت میکند؛ اما دولت آمریکا در مسئله حمله به سفارتش در بغداد راهبرد دیگری را انتخاب کرد و تصمیم گرفت درس فراموش نشدنیای به سپاه تروریستی قدس بدهد.
منطقه پرآشوب خاورمیانه پس از عملیات آذرخش کبود وارد مرحله تازهای شده است. جمهوری اسلامی در نبود قاسم سلیمانی بیتردید راهبرد خود را تغییر خواهد داد؛ ولی هر اتفاقی که رخ دهد، در نهایت این رژیم به دلیل از میان رفتن فرمانده شاخصش، در بسط و گسترش نفوذ خود دچار مشکل جدی خواهد شد.
اما کشته شدن سلیمانی در بغداد دو نکته مهم را در دل خود دارد که نباید فراموش کرد. نخست اینکه رژیم ایران خویشتنداری آمریکا را به مثابه ضعف تلقی کرده بود. در سال ۲۰۱۷ مایک پمپئو به عنوان رئیس سازمان سی.آی.اِی نامهای هشدارآمیز را به قاسم سلیمانی نوشته بود ولی پاسدار سلیمانی این نامه را جدی نگرفت. پمپئو گفته بود «آنچه در این نامه به قاسم سلیمانی گفتیم این است که ما او و [رژیم] ایران را مسئول هر حملهای به منافع آمریکا در عراق به دست نیروهای تحت کنترل او میدانیم.»
با کشته شدن سلیمانی معلوم شد که او باید نامه پمپئو را جدی میگرفته و دست به اقدامی نزند که موجب واکنش آمریکا شود. خود آمریکاییها مدعیاند که سلیمانی قصد انجام حملاتی تروریستی علیه منافع آمریکا داشته است و برای همین کار او را یکسره کردهاند.
نکته دومی که در مسئله کشته شدن سلیمانی نباید از نظر دور داشت، اشراف گسترده اطلاعاتی آمریکا از اقدامهای نظامی ایران در منطقه است. سلیمانی در حالی مورد هدف پهپادهای آمریکا قرار گرفت که صرفاً بالاترین ردههای نظامی در سپاه قدس و حشدالشعبی از سفر او به بغداد خبر داشتند.
کشته شدن سلیمانی در یک حمله دقیق و حسابشده، نشان میدهد جاسوسهای آمریکا بیخ گوش او و سپاه قدس حضور دارند؛ بنابراین، از این پس فرماندهان سپاه و حشد الشعبی بیش از پیش نگران جان خود و لو رفتن اقدامهای تروریستی گروههایشان خواهند بود.
مجتبی احمدی