فقر و بیعدالتی در ایران؛ نیروی فزاینده کارگران برای اعتراضات
فقر در ایران به اندازهای گسترده شده و میلیونها نفر را از نفس انداخته که برخی چهرههای روشنفکر نیز میگویند پس از سرنگونی رژیم کنونی ایران، فقط یک حکومت سوسیالیستی میتواند به داد مردم برسد. حتی محمود احمدینژاد با کارنامه سیاه و سراسر خونبار خود مدعی عدالت و رسیدگی به محرومان شده و میخواهد با به دست آوردن قدرت به «داد محرومان» برسد.
به گزارش «تلویزیون آزادی» تحریم، سوءمدیریت و فساد گسترده دیگر منابعی برای رژیم ایران باقی نگذاشته که بتواند قیمت کالاهای اساسی از جمله برنج، روغن، چای، گوشت، تخممرغ و مرغ را کنترل کند. حسن روحانی اخیراً اذعان کرده است که دولت قیمت کالاهای اساسی را بدون اینکه مردم متوجه شوند افزایش داده است.
اکنون نیز زمزمههایی وجود دارد که دولت حسن روحانی قرار است سال آینده ارز ۴۲۰۰ تومانی کالاهای مصرفی را حذف کند؛ مسئلهای که به گفته عبدالناصر همتی، رئیسکل بانک مرکزی میتواند به افزایش شدید قیمت کالاهای اساسی منجر شود.
رژیم ایران بر سر دوراهی سختی قرار دارد؛ از یک سو، تهمانده منابع ارزی را لازم دارد و نمیتواند از آن برای تأمین کالاهای ضروری مردم استفاده کند و از سوی دیگر با مردمی ناراضی طرف است که دیگر تاب و تحمل تورم و گرانی بیشتر را ندارند. قطعاً مسئولان رژیم ایران میدانند هرگونه افزایش مجدد قیمتها میتواند به شورشهایی منجر شود که ماهیتی گستردهتر، خشنتر و شعارهای رادیکالتر از اعتراضات دی ۹۶ و آبان ۹۸ دارد.
رژیم حاکم بر ایران به ویژه با خطر شورش حدود ۱۵ میلیون کارگر گرسنهای مواجه است که سیاستهای ناکام اقتصادی دولت، نان را از سفره آنها ربوده و منتظر جرقهای برای روشن کردن اعتراضاتشان هستند؛ کارگرانی که مزدشان کفاف خرج خانوادهشان را نمیدهد و درعینحال احساس تبعیض عمیقی هم دارند.
دبیرکل کانون عالی انجمنهای صنفی کارگران ایران با بیان اینکه در حال حاضر کارگران برای اجاره یک باب منزل باید نیمی از حقوق و دریافتی خود را بپردازند، میگوید: «بخش اعظمی از حقوق کارگران صرف هزینههای مسکن و اجارهبها میشود به نحوی که برای اجاره یک خانه ۱۰۰ متری دستکم باید ۲ میلیون تومان پرداخت کنند.»
این گفتههای هادی ابوی که کارگران باید دستکم ۲ میلیون تومان اجاره خانه پرداخت کنند، به معنای فاجعهای معیشتی است که تحلیل آن برای رژیم چندان پیچیده نیست. کارگری که هرماه حداکثر ۲ میلیون و هزار ۷۰۰ تومان دریافتی دارد، در این شرایط شاید بتواند به همراه همسر و فرزندانش هر روز نان خالی سق بزند.
شاید حکومت ایدئولوژیک حاکم بر ایران خطر شورش کارگران را چندان جدی نگیرد؛ اما وقتی عمیقتر نگاه کنیم خواهیم دید که شرایط شغلی و حقوقی آنها نه صرفاً خودشان، بلکه دیگر اعضای خانواده را هم درگیر میکند؛ بنابراین، نارضایتی یک کارگر به مثابه نارضایتی همسر و فرزندان او نیز است.
اگر به طور متوسط تعداد اعضای هر خانوار کارگری را ۳٫۵ نفر در نظر بگیریم، بیش از ۵۲ میلیون نفر از جمعیت ایران تحت تأثیر شرایط بد جامعه کارگری قرار دارند. حتی با خوشبینانهترین حالت هم اگر این جمعیت را ۴۰ میلیون نفر در نظر بگیریم بازهم رژیم ایران با نیمی از جمعیت ایران مواجه است که به دلیل فقر و بیعدالتیهایی که لمس میکند، دارای نیرویی فزاینده برای اعتراضات است.
فقر در ایران به اندازهای گسترده شده و میلیونها نفر را از نفس انداخته که برخی چهرههای روشنفکر نیز میگویند پس از سرنگونی رژیم کنون ایران، فقط یک حکومت سوسیالیستی میتواند به داد مردم برسد. این جریان دقیقاً روی اعتراضات جامعه کارگری حساب باز کرده است؛ اعتراضاتی که اگر از سوی کلیت جامعه ایران مدیریت و هدایت نشود، جریان چپ روی آن سوار خواهد شد و از آن در جهت برقرار کردن دیکتاتوری پرولتاریا استفاده خواهد کرد.